در مدیریت بحثی وجود دارد به نام "مدیریت منابع انسانی"
که البته مدتی است به "مدیریت سرمایه های انسانی" تغیر نام داده است
چرا که خود بحث ، به اندازه ی کافی انسان را موجودی پست و ماشینی معرفی کرده ، دیگر به نامش تخفیف داده اند !
برای این بحث به تعداد قابل توجه ی روشنفکر! پیدا شده که شدیدا با تعاریف این بحث مخالف اند و آن را ناسازگار با وجود والای! انسان میدانند .
خیال ندارم به مخالفت و یا موافقت با این بحث بنشینم یا آن را برای شما تشریح کنیم ،
فقط تنها چیزی که اینجا برای من اهمیت دارد ، این است که از زمانی که از الگوریتم های این بحث در زندگیم ، در رابطه با باقی انسان ها ، استفاده میکنم ، به میزان قابل توجه ی پیشرفت را مشاهده میکنم که پیش از این برایم غیر ممکن می نمود !
خیلی جالب است ، انسانی را که در هر محفل علمی و فلسفی به متغایر بودن و ناشناختگی آن تاکید میکنند ، شما میتوانید با چند فرمول و قانون ، مطیع خود کنید و به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف استفاده کنید .
تک تک قدم هایش را پیش بینی کنید و برایش مسیر تعین کنید ، بدون اینکه خودش حتی متوجه کوچک ترین چیزی شود .
اگر سطح ماجرا را کنار بزنیم ، درمیابیم که خود ما مردم عادی که سینه ستبر میکنیم و با فریاد میگوییم :
زندگی خودم ، قوانین خودم
در اصل اسباب بازی های مدیران جهانیم که درست قدم بر جایی میگذاریم که آنها می خواهند و درست چیزی را میخواهیم که آنها می خواهند !
منتها خیال میکنیم که خودمان می خواهیم
یاد چند ماه پیش افتادم
روزی که برای تعین آینده ام ، به پیش دکتر باقری رفتم
که شاید این مرد بتواند بهترین انتخاب را برای آینده ی من پیش رویم بکشد
انتخاب بین دو رشته ی دانشگاهی
به مدیریت که رسید ، مکثی کرد و گفت :
این رشته میتواند کلید خوشبختی آینده ی تو باشد
منتها باید در بطن آن ، پی خیلی چیزها را به تن بمالی
که ساده ترین آنها ، ماشینی زندگی کردن و دنیا را سیستم دیدن است
کم کم مدیریت دارد روی دیگرش را نشان میدهد ... !
پ.ن
مردم خیال میکنند که خوشبختند
و آنچه را که خیال میکنند که میخواهند ، بدست می آورند
و آنچه را که نمی توانند بدست آورند ، خیال میکنند که نمی خواهند .
که البته مدتی است به "مدیریت سرمایه های انسانی" تغیر نام داده است
چرا که خود بحث ، به اندازه ی کافی انسان را موجودی پست و ماشینی معرفی کرده ، دیگر به نامش تخفیف داده اند !
برای این بحث به تعداد قابل توجه ی روشنفکر! پیدا شده که شدیدا با تعاریف این بحث مخالف اند و آن را ناسازگار با وجود والای! انسان میدانند .
خیال ندارم به مخالفت و یا موافقت با این بحث بنشینم یا آن را برای شما تشریح کنیم ،
فقط تنها چیزی که اینجا برای من اهمیت دارد ، این است که از زمانی که از الگوریتم های این بحث در زندگیم ، در رابطه با باقی انسان ها ، استفاده میکنم ، به میزان قابل توجه ی پیشرفت را مشاهده میکنم که پیش از این برایم غیر ممکن می نمود !
خیلی جالب است ، انسانی را که در هر محفل علمی و فلسفی به متغایر بودن و ناشناختگی آن تاکید میکنند ، شما میتوانید با چند فرمول و قانون ، مطیع خود کنید و به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف استفاده کنید .
تک تک قدم هایش را پیش بینی کنید و برایش مسیر تعین کنید ، بدون اینکه خودش حتی متوجه کوچک ترین چیزی شود .
اگر سطح ماجرا را کنار بزنیم ، درمیابیم که خود ما مردم عادی که سینه ستبر میکنیم و با فریاد میگوییم :
زندگی خودم ، قوانین خودم
در اصل اسباب بازی های مدیران جهانیم که درست قدم بر جایی میگذاریم که آنها می خواهند و درست چیزی را میخواهیم که آنها می خواهند !
منتها خیال میکنیم که خودمان می خواهیم
یاد چند ماه پیش افتادم
روزی که برای تعین آینده ام ، به پیش دکتر باقری رفتم
که شاید این مرد بتواند بهترین انتخاب را برای آینده ی من پیش رویم بکشد
انتخاب بین دو رشته ی دانشگاهی
به مدیریت که رسید ، مکثی کرد و گفت :
این رشته میتواند کلید خوشبختی آینده ی تو باشد
منتها باید در بطن آن ، پی خیلی چیزها را به تن بمالی
که ساده ترین آنها ، ماشینی زندگی کردن و دنیا را سیستم دیدن است
کم کم مدیریت دارد روی دیگرش را نشان میدهد ... !
پ.ن
مردم خیال میکنند که خوشبختند
و آنچه را که خیال میکنند که میخواهند ، بدست می آورند
و آنچه را که نمی توانند بدست آورند ، خیال میکنند که نمی خواهند .
2 comments:
از متنی که نوشتی کاملا مشخص است که هیچ خبری نیست ! و گاهی که هیچ خبری نیست آدم نگران می شود نکند از دایره جهان خط خورده باشد !
من که عادت کرده ام به این که همیشه یک اتفاق بزرگ برایم بیفتد و همیشه دچار مشکلی باشم !
دلم برای اینجا و تو و نوشته های آرامت تنگیده بود
.
.
.
سلام
وبلاگ قشنگي داري .به وبلاگ من هم سز مي زني ...
ارسال یک نظر