جمعه، آذر ۲۶

زندگی تکرار تکرار است ...

لحظات غریبی را میگذرانم
شب ها به امید صبح فردا می خوابم که شاید طلوع جدیدی را تجبه کنم .
اما همین که بیدار میشوم ، ساعتی نگذشته به انتظار غروب می نشینم که خلاص شوم از این روزهای تکراری .

صبح ها ، چیزی بین خواب و بیدار ، خودم را به روی بام خانه می کشانم و ناشتا ، سیگاری دود میکنم  و از خماری حاصل ، لبخندی نصفه و نیمه بر لب هایم می نشیند . اما هنوز یک دقیقه کامل نگذشته ، از یاد آوری کارهای روزانه که مثل علف های خود رو از گوشه و کنار ذهنم به من لبخند می زنند و انگشت شصتشان را (نه به معنای موفقیت) به من نشان می دهند ، چهره ام کبود می شود و دست و پاهایم رعشه می گیرند !
اگر حمل بر بی ارادگی نباشد ، گاهی شده که حوس پریدن از بام خانه به سرم می زند . اما فکر جسد ترکیده ام مور مورم میکند و از آن جایی که احتمال می دهم خیلی درد باید داشته باشد ، بی خیالش میشوم و ناسزا گویان ، به خانه بر می گردم .
در یخچال را باز میکنم و هرچه که نزدیک تر به دستم بود ، در دهانم می چپانم . از آنجایی که بر حسب تجربه می دانم تا ساعتی دیگر از گرسنگی گریه ام می گیرد ، سعی می کنم با لذت بجوم اش که بعدا حسرت نخورم .
 اولین چیزی که دم دست باشد را می پوشم و با نگاهی حسرت بار ، از تختم خداحافظی میکنم ، می دانم تا شب بارها دلم برایش تنگ خواهد شود !
سری به کمدم می زنم از بین پاکت های رنگارنگ سیگار ، چشم بسته یکی را انتخواب میکنم .
معمولا یک پاکت کامل را می کشم ، شده روزی دوتا هم کشیده باشم .
تا پا از خانه بیرون میگذارم ، تازه یادم می افتد که چقدر دیرم شده .
سیگار اول را روشن می کنم و به خودم قول می دهم که تا ایستگاه ، بجر این یکی دیگر نکشم ، اما به ایستگاه نرسیده نصف پاکت خالی می شود . به خودم می گویم عیبی ندارد ، فردا مال ماست ... !
به پیر مردی میرسم که بساطش را کنار دیوار پهن می کند ، 3 سال است که هر صبح می بینمش . یک روز در میان ، یک دویست تومانی کف دستش می گذارم و لبخند بر لب ، از او خداحافظی می کنم . شاید فردا دیگر نبود .
از آن سیگاری های قدیمی است ، خیلی می کشد . بنظرم اگر به جای عکس دل و روده ی سرطانی ها که به روی پاکت های سیگار می اندازند ، عکس این بابا را بگذارند ، نتیجه ی بهتری بگیرند .
نفس عمیقی می کشم و پا به درون دالان گور مانند مترو می گذارم . تحقیق کرده اند کسانی که از ساب ترین استفاده می کنند ، 37 درصد بیش از افراد معمولی دچار به افسردگی می شوند. جالب اینجاست که استفاده کنندگان مونوریل ، 20 درصد شاد تر از مردم عادی اند !!!
دو دستی جیب هایم را می چسبم و وارد واگن میشوم ، خاطرات خوشی ندارم !
به روی زمین که بر می گردم ، نفس عمیقی کشیده و آماده می شوم برای دویدن تا شب ...
تفریحاتم علافی های دانشگاه است و گذراندن وقت با رفقا و دوستان و گاهی هم شیطانی های جوانی .

کاش زندگی هم مانند بازی های ویدیوئی بود که هرجا کم آوردی ، نیو گیم را بزنی و اشتباهات بازی قبلی ات را تکرار نکنی .

پ.ن
ترک کردن سیگار آسان ترین کار موجود در این جهان است . این را میدانم ، چرا که خودم صدها بار آن را انجام داده ام    (برنارد شاو)

Twitter Delicious Facebook Digg Stumbleupon Favorites More